پاک وصف ناشدنی
می خواهم از او بگویم
که قطره قطره وجود از ان اوست
او که ناباورانه مرا به وجود اورد
کسی که در تنهایی
با من خلوت کرده
و مرا به سکوتی مبهم فرا می خواند
او که پاکی اش وصف ناشدنی است
و زمین و زمان را در بر دارد
و وجودم را به بینهایت می کشاند
کسی که زندگی من
از اوست!
چشم ها نگران است
نگران چه؟
نگران فردایی بی پایان
نگران انچه که در ذهن تو میپیچد
چشم من نگران است
نگران نوری که در جاده ها میتابد
در جست و جوی خورشید
اسمان?تاریک
گریه می کند
نمی خندد
التماس می کنم
نمی خندد
درخت داخل باغچه?نیز!
هردو دلتنگ خورشید
به اسمان خیره میشوم
یک تکه اسمان ابی
فریاد می زنم
برای اسمان?درخت و تمام مردم شهر
خورشید برمی گردد!
دعای کودک خودخواه
می خواهم بخوابم
خدایا مرا ببخش!
و اگر در خواب مردم?
تمام اسباب بازیهایم را بشکن
تا بچه های دیگر از ان ها استفاده نکنند!
امین!
پ.ن:(نظر یادتون نره در مورد شعرا اگه این تیپ شعرا خوبه از این شعرا بنویسم?منتظرتونم هستم هرکی با تبادل لینک موافقه حتما خبرم کنه!)